خدا بود و دیگر هیچ نبود
شهید دکتر مصطفی چمران

بسم الله الرحمن الرحیم

من اعتقاد دارم که خدای بزرگ انسان را به اندازه درد و رنجی که در راه خدا تحمل کرده است پاداش می‌دهد، و ارزش هر انسانی به اندازه درد و رنجی است که در این راه تحمل کرده است، و می‌بینیم که مردان خدا بیش از هر کس در زندگی خود گرفتار بلا و رنج و درد شده اند، علی بزرگ را بنگرید که خدای درد است که گویی بند بند وجودش با درد و رنج جوش خورده است. حسین را نظاره کنید که در دریایی از درد و شکنجه فرو رفت که نظیر آن در عالم دیده نشده است، و زینب کبری را ببینید که با درد و رنج انس گرفته است.

درد دل آدمی را بیدار می‌کند، روح را صفا می‌دهد، غرور و خود خواهی را نابود می‌کند. نخوت و فراموشی را از بین می‌برد، انسان را متوجه وجود خود می‌کند.

 ...



ادامه مطلب ...


           
نمازهایت را عاشقانه بخوان.
 
حتی اگر خسته ای یا حوصله نداری قبلش فکر کن چرا داری نماز می خوانی و با چه کسی قرار ملاقات داری.
 
آن وقت کم کم لذت می بری از کلماتی که در تمام عمر داری تکرارشان می کنی ولی از تکرارشان لذت می بری.
 
تکرار هیچ چیز جز نماز در این دنیا قشنگ نیست.
 
 
شهید مصطفی چمران


           

 16 آذر ماه سال 1332 به دليل قرار گرفتن در بطن ايام حکومت طاغوت، از تاريخ نگاري بسيار ضعيفي برخوردار است. خفقان حاکم بر آن سال ها و سالمند شدن شهود اصلي ماجرا در سال هاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي باعث شد که تاريخ شفاهي اين حادثه سرنوشت ساز که از آن با عنوان سر آغاز جنبش دانشجويي ايران ياد مي شود از ضعف فراواني برخوردار باشد. آن چه خواهيد خواند از معدود تک نگاري هاي بجا مانده از شهود 16 آذر سال 1332 است که به قلم شهيد مصطفي چمران و در سال 1341 به رشته تحرير در آمده است:

 

از آن روزيعني 16 آذر 1332، 9سال مي گذرد ولي وقايع آن روز چنان در نظرم مجسم است که گويي همه را به چشم مي بينم; صداي رگبار مسلسل در گوشم طنين مي  اندازد، سکوت موحش بعد از رگبار بدنم را مي لرزاند، آه بلند و ناله جانگداز مجروحان را در ميان اين سکوت دردناک مي شنوم، دانشکده فني خون آلود را در آن روز و روزهاي بعد به راي العين مي بينم.
آن روز ساکت ترين روزها بود و چون شواهد و آثار احتمال وقوع حادثه اي را نشان مي داد، دانشجويان بي اندازه آرام و هوشيار بودند که به هيچ وجه بهانه اي به دست کودتاچيان حادثه ساز ندهند. پس چرا و چگونه دانشگاه گلوله باران شد؟ و چطور سه نفر از بهترين دوستان ما، بزرگ نيا، قندچي و رضوي به شهادت رسيدند؟
اعمال خائنانه دولت کودتا هرروز بر بغض و کينه مردم مي افزود و بر آتش خشم وغضب آنان دامن مي زد. از روز 14 آذر تظاهراتي که در گوشه به وقوع مي پيوست وسعت گرفت و در بازار و دانشگاه عده اي دستگير شدند. روز 15 آذر مجددا تظاهرات بي سابقه اي در دانشگاه و بازار صورت گرفت. در دانشکده هاي پزشکي، حقوق و علوم، دندانپزشکي، تظاهرات موضعي بود و جلوي هر دانشکده مستقلا انجام مي گرفت و سرانجام با يورش سربازان خاتمه مي يافت و عده اي دستگير شدند. در بازار نيز همزمان با تظاهرات دانشجويان، مردم دست به اعتصاب زده شروع به تظاهرات کردند و عده اي به وسيله مامورين نظامي گرفتار شدند.
 


ادامه مطلب ...


           
چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:شهید چمران,16 آذر,روز دانشجو, :: 19:31
مسعود

 شيپور جنگ

 
نهيب مردانگي و شرف،
 
لحظه اي كه مرد را از نامرد تشخيص مي دهند
 
لحظه اي كه فداكاري و شخصيت انساني 
و آزادگي او را مي سنجند
 
من آزاده ام ؛ من از اين جهان دست شسته ام،
 
من از مرگ وحشتي ندارم،
 
و با بساطت به آغوش مرگ فرو مي روم.
 
شيپور جنگ . . .
 
 
 


           
خدایا تو مرا عشق کردی که در قلب عشاق بسوزم.
 
تو مرا اشک کردی که در چشم یتیمان بجوشم.
 
تو مرا آه کردی که از سینه بینوایان و دردمندان به آسمان صعود کنم.
 
تو مرا فریاد کردی که کلمه حق را هر چه رساتر برابر جباران اعلام نمایم.
 
تو مرا در دریای مصیبت و بلا غرق کردی و در کویر فقر و حرمان تنهایی سوزاندی.
 
خدایا تو پوچی لذات زودگذر را عیان نمودی، تو ناپایداری روزگار را نشان دادی.
 
لذت مبارزه را چشاندی. ارزش شهادت را آموختی
 


           
دو شنبه 25 مهر 1390برچسب:شهید چمران,دست نوشته ها,خدایا, :: 19:42
مسعود

 

 
گذشت
 
من اینقدر احساس بی نیازی می کنم که در زیر شدیدترین حملات هم از کسی تقاضای کمک نمی کنم
 
حتی فریاد بر نمی آورم حتی آه نمی کشم در دنیای فقر آنقدر پیش می روم که به غنای مطلق
 
برسم و اکنون اگر این کلمات دردآلود را از قلب مجروحم بیرون می ریزم برای آنست که دوران 
 
خطر سپری شده است و امتحان به سر آمده و کمر فقر شکسته و همت و اراده پیروز شده است


           
دو شنبه 25 مهر 1390برچسب:شهید چمران,دست نوشته ها,, :: 17:40
مسعود

 خوش دارم هیچ‏کس مرا نشناسد

 
هیچ‏کس از غم‏ها و دردهایم آگاهی نداشته باشد، 
 
هیچ‏کس از راز و نیازهای شبانه‏‌ام نفهمد
 
هیچ‏کس اشک‏های سوزانم را در نیمه‏‌های شب نبیند
 
هیچ‏کس به من محبت نکند
 
هیچ‏کس به من توجه نکند
 
جز خدا کسی را نداشته باشم
 
جز خدا با کسی راز و نیاز نکنم
 
جز خدا انیسی نداشته باشم
 
جز خدا به کسی پناه نبرم
 


           
دو شنبه 25 مهر 1390برچسب:شهید چمران,دست نوشته ها,خدا, :: 8:28
مسعود

 در ادامه لینک مشاهده سه تصویر از دست نوشته های شهید چمران را ملاحظه خواهید کرد.



ادامه مطلب ...


           
سه شنبه 19 مهر 1390برچسب:شهید چمران,دست نوشته,تصویر, :: 22:31
مسعود

ای خدا ، من باید از نظر علم از همه برتر باشم، تا مبادا که دشمنان مرا از این راه طعنه زنند. باید به آن سنگدلانی که علم را بهانه کرده و به دیگران فخر می‌فروشند، ثابت کنم که خاک پای من هم نخواهند شد. باید همه آن تیره دلان مغرور و متکبر را به زانو در آورم، آنگاه خود خاضع ترین و افتاده ترین مرد روی زمین باشم. ای خدای بزرگ آنها که از تو می‌خواهم ، چیزهایی است که فقط می‌خواهم در راه تو به کار اندازم و تو خوب میدانی که استعداد آنرا داشته‌ام. از تو می‌خواهم مرا توفیق دهی که کارهایم ثمر بخش شود و در مقابل خسان سر افکنده نشوم.
 

پی نوشت:

دکتر چمران در ریاضیات و بخصوص درس هندسه ، آنقدر توانا بود که حریفی نداشت. شاگردان او نه تنها ریاضیات که همه چیز از فلسفه ، تاریخ علم الاجتماع از او می‌آموختند. خیلی کم درس می‌خواند و همیشه سر کلاس درس را یاد می‌گرفت. از خطاط ، نقاش و عکاسی بسیار ماهر و زبردستی بود. نقاشی بسیار زیبایی از حضرت علی علیه‌السلام در کودکی می‌کشد. بعد از اتمام دبیرستان در کنکور رتبه ۱۵ کشوری را کسب می‌کند و در رشته الکترونیک در دانشکده فنی شروع به تحصیل می‌کند.



ادامه مطلب ...


           
جمعه 25 شهريور 1390برچسب:شهید چمران,علم ومعرفت,ارزش علم, :: 17:29
مسعود

اي حسين

اي حسين، اي شهيد بزرگ، آمده‌ام تا با تو راز و نياز كنم. دل پر درد خود را به سوي تو بگشايم. از انقلابيون دروغين گريخته‌ام. از تجار ماده‌پرست كه به اسلحه انقلاب مسلح شده‌اند بيزارم. از كساني كه با خون شهيدان تجارت مي‌كنند متنفرم. از اين ماكياول صفتاني كه به هيچ ارزش انساني پاي بند نيستند و همه چيز مردم را، حيات و هستي و شرف خلق را و حتي نام مقدس انقلاب را، فداي مصالح شخصي و اغراض پست مادي خود مي‌كنند گريزانم.......
اي حسين امروز نيز تو را تقديس مي‌كنم اما تقديسي عميق‌تر و پر شورتر كه تا اعماق وجودم و تا آسمان روحم به تو عشق مي‌ورزد و تو را مي‌خواهد و تو را مي‌جويد. اي حسين! دردمندم، دلشكسته‌ام و احساس مي‌كنم كه جز تو و راه تو دارويي ديگر تسكين‌بخش قلب سوزانم نيست.......
اي حسين! من براي زنده ماندن تلاش نمي‌كنم. از مرگ نمي‌هراسم، به شهادت دل بسته‌ام و از همه چيز دست شسته‌ام، ولي نمي‌توانم بپذيرم كه ارزش‌هاي الهي و حتي قداست انقلاب بازيچه سياست‌مداران و تجار ماده‌پرست شده است.
سال 1976

منبع: نشريه شاهد ياران شماره 37
 



           
جمعه 25 شهريور 1390برچسب:شهید چمران,دست نوشته ها,ای حسین, :: 17:24
مسعود

معركه شرف و افتخار
من در زندگى خود، معركه هاى سخت و خطرناك زياد ديده ام؛ فراوان، به حلقه محاصره دشمن درآمده ام،
به رگبار گلوله ها و خمپاره ها و توپ ها و بمب ها عادت دارم، و به كرّات با دشمنانى سخت و خونخوار رو به رو شده ام.
ولى داستان شورانگيز سوسنگرد اسطورهاى فراموش ناشدنى است. من به جهات سياسى -نظامى آن توجهى ندارم، و نمى خواهم از اهميت استراتژيك سوسنگرد و رابطه آن با حميديه و اهواز سخن بگويم. آنچه در اينجا مورد توجه است، سرگذشت شخصى من در اين نبرد است كه يك شهيد (اكبر چهرقانى) و يك شاهد (اسدالله عسكرى) به آن شهادت مى دهند و دهها نفر از دور ناظر آن صحنه عجيب و معجزه آسا بوده اند. اين را نمى گويم چون خود قهرمان داستانم ـ زيرا از اين احساس نفرت دارم- بلكه از اين نظر مى گويم كه افتخار ملت ما و نمونه برجسته اى از پيروزى ايمان مردم ما و نوع مبارزات عظيم آنان است، و حيف است كه به رشته تحرير درنيايد و از يادها برود…


سوسنگرد در محاصره دشمن
سوسنگرد براى ما اهميت خاصى دارد، زيرا معبر حميديه و اهواز است. دشمن به مدت چند روز سوسنگرد را محاصره كرده بود، و به شدت مى كوبيد. ۵۰۰نفر از رزمندگان ما در سوسنگرد، تا آخرين رمق خود، جانانه، مقاومت مى كردند و هر روز تلفاتى سنگين مى دادند.
عراق نيز قبلاً دوبار به سوسنگرد حمله كرده بود، كه يكبار آن، تا حميديه هم به پيش رفت، و اهواز را در خطر سقوط قطعى قرارداد، ولى بازهم شكسته و مغلوب بازگشت؛ و اكنون همه توان خود را جمع كرده بود تا با قدرتى بزرگ سوسنگرد را تسخير كند و آن را پايگاه خود در زمستان قرار دهد.



ادامه مطلب ...


           

«اي دنيا و اي حيات، با همه زيباييهايت با همه مظاهر جلال و جبروتت، با همه كوهها، آسمانها، درياها و صخره هايت، با همه وجود وداع مي كنم. با قلبي سوزان و غم آلود به سوي خدا مي روم و از همه چيز چشم مي پوشم.
اي پاهاي من، مي دانم كه شما چابكيد، مي دانم كه در همه مسابقه ها گوي سبقت را از رقيبان ربوده ايد. مي دانم فداكاريد، مي دانم كه به فرمان من مشتاقانه به سوي شهادت صاعقه وار به حركت درمي آييد. اما من آرزويي بزرگتر دارم، من مي خواهم شما به بلندي طبع بلند شهيدان به حركت درآييد، به قدرت اراده آهنينم محكم باشيد، به سرعت تصميمات و طرحهايم سريع باشيد.


اي پاهاي من، از شما مي خواهم اين پيكر كوچك ولي سنگين از آرزوها و اميدها و مسؤوليتها را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانيد و در اين لحظات آخر عمر، آبروي مرا حفظ كنيد. من چند لحظه بعد به شما آرامش مي دهم. آرامش ابدي.
 



ادامه مطلب ...


           

خدايا ترا شكر مي‎كنم كه حسين را آفريدي.اي خداي حسين ترا شكر مي‎كنم كه راه پرافتخار شهادت را در جلوي پاي روندگان حق و حقيقت گذاشتي.

اي حسين، دلم گرفته و روحم پژمرده، در ميان طوفان حوادث كه همچون پر كاه ما را به اينطرف وآن طرف مي‎كشاند، مايوس و دردمند، فقط بر حسب وظيفه به مبارزه ادامه مي‎دهم، و گاهگاهي آنقدر زيرفشار روحي كوفته مي‎شوم كه براي فرار از درد وغم دست بدامان شهادت ميزنم تا ازميان اين گرداب وحشتناكي كه همه را وانقلاب را فروگرفته است لااقل گليم انساني خود را بيرون بكشم و اين عالم دون واين مدعيان دروغين را ترك كنم و با دامني پاك و كفني خونين بلقاء پروردگار نائل آيم ...



ادامه مطلب ...


           

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ


«روحیه‌ی پر نشاط و دل‌های پاك دانشجویان این امید را به انسان می‌بخشد كه نه به نحو استثنا بلكه به نحو قاعده فرآورده‌ی دانشگاه جمهوری اسلامی چمران‌ها باشند.»
آخرین مطالب
نويسندگان


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 633
بازدید کل : 110431
تعداد مطالب : 112
تعداد نظرات : 19
تعداد آنلاین : 1